ويژه نامه به مناسبت رحلت أم المؤمنين حضرت خديجه كبرى سلام الله عليها
نام نامى ونسب گرامى حضرت خديجه سلام الله عليها
نام نامى والقاب گرامى حضرت خديجه سلام الله عليها
سيماى حضرت خديجه سلام الله عليها در آيينه وحى
خديجه كبرى سلام الله عليها از ديدگاه رسول خدا صلى الله عليه وآله
حضرت خديجه در گفتار بزرگان
حضرت خديجه سلام الله عليها در گذر تاريخ
نخستين بانوى مسلمان
نخستين بانوى نمازگزار
نخستين بانوى معتقد به ولايت
نخستين بانويى كه از ميوه هاى بهشتى تناول كرد
تنها همسر
فرزانه قريش وازدواج
مراسم خواستگارى
ثروت حضرت خديجه
درايت حضرت خديجه
صدف كوثر
چشم اندازى به سيرت حضرت خديجه
غروب غمبار تنها غمگسار پيامبر صلى الله عليه وآله
وصيت هاى حضرت خديجه سلام الله عليها
مزار منور حضرت خديجه
تشريف فرمايى حضرت خديجه سلام الله عليها به محشر
پايان حسدها وكينه ها
خانه حضرت خديجه سلام الله عليها
خديجه بنت خويلد، بن اسد، بن عبد العزّى، بن قصى، بن كلاب، بن مرة، بن كعب، بن لؤى، بن غالب، بن فهر(1) پدر بزرگوارش «خويلد» قهرمان دلاورى بود كه در دفاع از حريم كعبه، روز به ياد ماندنى آفريد.
مادرش «فاطمه» بنت زائده، بن أصمّ، بن رواحه، بن حجر، بن عبد، بن معيص، بن عامر، بن لؤى، بن غالب، بن فهر(2) بانويى با فضليت بود.(3) بنابراين حضرت خديجه سلام الله عليها از تيره قريش مى باشد، از سوى پدر در نياى سوم واز سوى مادر در نياى هشتم با نسب پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله پيوند مى خورد.(4)
براى حضرت خديجه سلام الله عليها القاب فراوانى است كه از عظمت بيكران وقداست بى پايان آن حضرت حكايت مى كند، كه از آن جمله است: صديقه، مباركه، ام المؤمنين، طاهره، راضيه، مرضيه و... .
يتميان او را «اُمّ اليتامى»، بينوايان او را «اُمّ الصعاليك»، مؤمنان او را «اُمّ المؤمنين» وكوثر جارى خلقت نيز او را «اُمّ الزهراء» يا سرچشمه كوثر مى دانستند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در نخستين سير شبانه خود كه در ماه ربيع الاول، دو سال بعد از بعثت كه از خانه حضرت خديجه سلام الله عليها انجام پذيرفت،(5) هنگامى كه به سوى زمين باز مى گشتند از پيك وحى چنين مورد خطاب قرار گرفتند: «حاجتي أن تقرأ على خديجة مِن الله ومنّى السلام؛(6) حاجت من اين است كه از خداى منّان واز منِ جبرئيل، بر خديجه سلام برسانى». هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله درود خداى منان را به حضرت خديجه سلام الله عليها ابلاغ نمودند، او در پاسخ گفت: خدا سلام است، سلام از او به سوى اوست. (7)
در يكى از تهاجمات ددمنشانه قريش وانتشار شايعه كشته شدن پيامبر صلى الله عليه وآله، حضرت خديجه سلام الله عليها در ميان درّه ها وصخره هاى اطراف مكّه، به دنبال حبيبش مى گشت وسيلاب اشك بر صورتش روان بود. پيك وحى بر پيامبر رحمت فرود آمد وعرضه داشت: ملائكه آسمان به جهت گريه خديجه سلام الله عليها به گريه افتاده اند، او راه به سوى خود فرا خوان، درود مرا ابلاغ كن واو را بشارت بده، كه خدايش به او درود مى فرستد واو را به قصرى در بهشت بشارت ده، كه در آن هيچ غم واندوهى نيست.(8)
از رسول اكرم صلى الله عليه وآله احاديث فراوان در مناقب حضرت خديجه سلام الله عليها رسيده است، كه به گوشه اى از آنها اشاره مى كنيم:
1. هر روز خداى متعال چندين بار با وجود خديجه بر فرشتگان مباهات مى كند.(9)
2. او هنگامى به من ايمان آورد كه ديگران به من كفر مى ورزيدند. او مرا تصديق نمود، هنگامى كه ديگران انكار مى كردند، او همه ثروتش را در اختيار من قرار داد هنگامى كه ديگران دريغ مى ورزيدند. خداى منان از او به من فرزند عنايت كرد ولى ديگران را محروم ساخت.(10)
3. بهترين بانوان عالميان عبارتند از: مريم دخت عمران، آسيه دخت مزاحم، خديجه دخت خويلد وفاطمه دخت محمد صلى الله عليه وآله.(11)
4. برترين بانوان بهشت عبارتند از: خديجه دختر خويلد، فاطمه دختر محمد، مريم دختر عمران وآسيه دختر مزاحم (همسر فرعون).(12)
5. خديجه پيش از همه بانوان عالم، به ايمان به خدا ورسول خدا سبقت گرفت.(13)
6. من او را از اعماق دل دوست داشتم.(14)
7. من دوستداران خديجه را نيز دوست مى دارم.(15)
8. هرگز خداى متعال همسرى بهتر از خديجه به من عطا نكرد.(16)
9. خداى متعال على، حسن، حسين، حمزه، جعفر، فاطمه وخديجه را بر جهانيان برگزيد.(17)
10. خطاب به عايشه: از خديجه اينگونه سخن مگو، او نخستين بانويى بود كه به من ايمان آورد، او براى من فرزند آورد وتو محروم شدى.(18)
به شمارى از سخنان اصحاب سيره وتراجم فقط اشاره مى كنيم:
1. ابن هشام صاحب كتاب معروف «السيرة النبوية» مى نويسد: خديجه صاحب نسب والا، داراى برترين شرافت، صاحب بيشترين ثروت وحريص ترين بانوان قريش به حفظ امانت والتزام به معيارهاى اخلاقى، عفت وكرامت انسانى بود ولذا بلندترين قله شرف را به خود اختصاص داده بود.
2. ذهبى پيشتاز رجاليون عامه مى نويسد:
خديجه سرور بانوان بهشت، فرزانه قريش، از تيره اسد، جليل القدر، متدين، خويشتن دار، بزرگوار، از بانوان بهشتى ويكى از بانوانى بود كه به قله كمال رسيده بودند.(19)
3. ابن حجر عسقلانى در اين رابطه مى نويسد:
خديجه در نخستين لحظات بعثت، رسالت آن حضرت را تصديق نمود، اعتقاد راسخ وثبات قدم او نشانگر يقين كامل، عقل وافر وعزم راسخ او بود.(20)
4. سهيلى صاحب آثار فراوان در سيره ومغازى مى نويسد: حضرت خديجه سرور بانوان قريش بود، در جاهليت واسلام به «طاهره» ملقّب بود.(21)
قلم همواره در طول تاريخ، در دست چاپلوسان ودر خدمت زورمداران بوده، از اين رهگذر بسيارى از حقايق مسلّم تاريخ، دستخوش تحريف شده ورنگ واقعيت تاريخى به خود گرفته، تا جايى كه اگر پژوهشگرى براساس يافته هاى علمى خود پرده از روى واقعيت ها بردارد، موجب شگفت همگان خواهد بود.
يكى از پژوهشگران معاصر، با دلايل متقن اثبات كرده كه تنها يار غار پيامبر: عبدالله بن اريقط بن بكر بوده ودر عهد معاويه وبا پول او داستان غار جعل شده وشخص ديگرى به جاى عبدالله يار غار معرفى شده است.(22)
همو اثبات كرده كه جمله «الانزع البطين» را پيروان معاويه جعل كرده اند.(23)
بسيارى از محدثان تصريح كرده اند: حضرت خديجه سلام الله عليها هنگام ازدواج با پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله دوشيزه بود وهرگز شوى ديگرى انتخاب نكرده بود، از آن جمله است:
1. سيد مرتضى علم الهدى، در كتاب «الشافي في الإمامة».
2. شيخ طوسى، در كتاب «تلخيص الشافي».
3. بلاذرى، در كتاب «أنساب الأشراف».(24)
4. ابوالقاسم كوفى، در كتاب «الاستغاثة في بِدَع الثلاثة».
بسيارى از محدثان ومورخان نيز اين مطلب را از منابع يادشده نقل كرده اند.(25) اين عده تأكيد مى كنند كه سن شريف حضرت خديجه سلام الله عليها در آن هنگام 25 يا 28 سال بوده وهرگز شوى ديگرى انتخاب نكرده بوده، زينب، رقيه وام كلثوم فرزندان «هاله» خواهر حضرت خديجه بودند كه تحت كفالت ومراقبت حضرت خديجه به سر مى برده اند.
مرحوم آيت الله العظمى سيد محمد شيرازى نيز استظهار كرده اند كه حضرت خديجه سلام الله عليها دوشيزه بوده اند وبه همه اشراف قريش پاسخ منفى داده بودند ودل در گرو جوان هاشمى، حضرت محمد مصطفى صلى الله عليه وآله داشتند.(26)
ولى همه مورخان اتفاق نظر دارند كه حضرت خديجه زيباترين دوشيزه حجاز بود.
امام حسن مجتبى عليه السلام كه مظهر جمال الهى بود، خود را شبيه ترين اهل بيت به مادرش حضرت خديجه مى دانست.
از عبدالله محض پدرِ نفس زكيه پرسيده اند: چگونه است كه دندان هاى امام صادق عليه السلام اين قدر زيبا وبرّاق است ودرخشش ويژه اى دارد كه همگان را به سوى خود جذب مى كند؟
عبدالله محض گفت: نمى دانم، ولى مى دانم كه حضرت خديجه نيز اينگونه بود وحضرت زهرا نيز زيبايى ودرخشندگى را از مادرش به ارث برده بود.(27)
پيش از بعثت پيامبر صلى الله عليه وآله حضرت خديجه سلام الله عليها پيرو آيين جدّ بزرگوارش حضرت ابراهيم عليه السلام وبه اصطلاح از «حُنَفاء» بوده ودر نخستين روزى كه پيامبر خدا صلى الله عليه وآله به پيامبرى مبعوث شدند، او تسليم بودن خود را اعلام كرد، چنانكه در حديث شريف آمده است:
نخستين كسانى كه به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله ايمان آورده اند از مردان، على عليه السلام واز بانوان، حضرت خديجه سلام الله عليها بوده اند.(28)
هنگامى كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در نخستين روز بعثت از غار حرا با رسالت عظيم پايين مى آمدند، سرور بانوان قريش به استقبال آن حضرت شتافت وعرض كرد: اين چه نورى است كه در پيشانى شما مى بينم؟ فرمودند: اين نور نبوّت است. آنگاه اركان اسلام را براى ايشان بيان نمودند وحضرت خديجه سلام الله عليها عرضه داشتند: «آمنتُ وصدّقتُ ورضيتُ وسلّمتُ؛(29) من ايمان آوردم، پيامبرى ات را باور كردم، آيين اسلام را پسنديدم وتسليم شدم».
حضرت خديجه نخستين بانوى نمازگزار در اسلام است، سال ها شمار باورداران دين مقدس اسلام منحصر به حضرت خديجه سلام الله عليها وحضرت على عليه السلام بود، هر روز پنج بار پيامبر رحمت به مسجدالحرام شرفياب مى شدند، روبه كعبه مى ايستادند، اميرمؤمنان عليه السلام در سوى راست وحضرت خديجه سلام الله عليها در پشت سر مى ايستادند. اين سه انسان مسئول ومتعهد، امت اسلامى را تشكيل مى دادند وپرستش معبود را در كنار خانه توحيد به نمايش مى گذاشتند.(30)
اميرمؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام از شش سالگى در خانه پيامبر تحت مراقبت حضرت خديجه سلام الله عليها بودند ولذا خديجه نسبت به آن حضرت، حق پرورش ومادرى داشت، هنگامى كه رسول اكرم صلى الله عليه وآله مقام منيع ولايت را به حضرت خديجه سلام الله عليها بيان نمودند واز او خواستند كه به ولايت اميرمؤمنان معتقد شود، حضرت خديجه با صراحت تمام عرضه داشتند: من به ولايت على عليه السلام ايمان آوردم وبيعت نمودم.(31)
مهرورزى حضرت خديجه سلام الله عليها به حضرت على عليه السلام در سطحى بود كه در وصف اميرمؤمنان آورده اند: او برادر پيامبر، عزيزترين مردمان در نزد او ونور چشم خديجه كبرى سلام الله عليها بود.(32)
حضرت خديجه سلام الله عليها نخستين بانوى مسلمانى است كه به دست مبارك پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از انگور بهشتى تناول نمود.(33)
حضرت خديجه تنها بانويى است كه نسل طيّب وطاهر رسول اكرم صلى الله عليه وآله از او باقى ماند. او تنها بانوى شايسته اى است كه خدا او را وِعاء وظرف انوار درخشان امامت قرار داد. پيامبر رحمت، در مقام بيان شايستگى حضرت خديجه به دخت گرامى حضرت فاطمه سلام الله عليها چنين فرمودند: دخترم! اين مادرت خديجه بود كه خداى متعال او را وِعاء نور امامت قرار داد.(34)
تا حضرت خديجه سلام الله عليها در قيد حيات بود، پيامبر اكرم با هيچ بانوى ديگرى ازدواج نكردند. حضرت خديجه سرچشمه كوثر جارى نبوت است كه امروز بيش از 80 ميليون سيد از نسل او در جهان وجود دارد، كه مظاهر خير كثير ومصاديق كوثر، عطيه حق تعالى به خيرالبشر، حضرت پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مى باشند. در واپسين لحظات زندگى حضرت خديجه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به او بشارت داد كه در بهشت نيز او همسر آن حضرت خواهد بود.(35)
حضرت خديجه سلام الله عليها علاوه بر جمال، كمال، ثروت وشرافت نسب، از دانش، بينش، اصالت انديشه، قدرت تصميم گيرى، دقت نظر، سلامت فكر، صلابت رأى، عقل وافر وانديشه صائب برخوردار بود، از اين رهگذر خواستگارهاى فراوانى از سران بنى هاشم، سلاطين يمن واشراف طائف، با اموال وامكانات فراوان درصدد ازدواج با آن قلّه شرف برآمدند، ولى او دست رد بر سينه همه آنها زد ودل در گرو امين قريش داشت.
حضرت خديجه سلام الله عليها علت گزينش امين قريش را اينگونه بيان مى كند:
«يابنَ عَمِّ إنّي رَغِبْتُ فيكَ لِقَرابَتِكَ مِنّي وَشَرَفِكَ مِنْ قَوْمِكَ وَأَمانَتِكَ عِنْدَهُمْ وَصِدْقِ حَديثِكَ وَحُسْنِ خُلْقِكَ؛(36) اى پسر عمو! من دل در گرو تو دارم، زيرا: 1. تو خويشاوند من هستى؛ 2. تو از شرافت والا برخوردار مى باشى؛ 3. تو به امانت در ميان قوم خود مشهور هستى؛ 4. تو فردى راست گفتار مى باشى؛ 5. تو از اخلاق نيكو برخوردار هستى».
حضرت خديجه راز اصلى اين گزينش را به صفيّه چنين بيان كرد: «إنّي قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ مُؤَيَّدٌ مِنْ رَبِّ العالمين؛(37) من به طور قطع ويقين مى دانم كه او از سوى پروردگار عالميان مورد تأييد مى باشد».
وى همچنين از بانوى فرزانه اى به نام نفيسه بهره جست وبه همراه او به محضر رسول اكرم صلى الله عليه وآله شتافت وعرضه داشت: من دخترى از تبار خويش براى شما در نظر گرفته ام. پيامبر پرسيد: او كيست؟ حضرت خديجه عرض كرد: «هيَ مَمْلوكَتُكَ خَديجةُ؛(38) او كنيز تو خديجه است».
در مراسم خواستگارى حضرت ابوطالب عليه السلام خطبه اى در عظمت وشرافت پيامبر صلى الله عليه وآله ايراد كرد وخطاب به خويلد از دخترش حضرت خديجه خواستگارى كرد وخويلد اختيار را به حضرت خديجه داد وحضرت خديجه از عمويش «عمروبن اسد» كه بزرگ خاندان بود، رخصت طلبيد وموافقت خود را اعلام كرد واظهار داشت: مهريه اش نيز از مال خودش خواهد بود. آنگاه عمروبن اسد خطبه شيوايى ايراد كرد ودر پايان فرمود: «زَوَّجْناها وَرضينا بِهِ؛(39) ما خديجه را به همسرى پيامبر درآورديم وبه اين پيوند مقدس خوشوقتيم». آنگاه با كمال صراحت اعلام كرد: «مَنْ ذَا الَّذي في النّاسِ مِثْلُ مُحَمَّدٍ؛(40) كيست در ميان مردمان كه همانند محمد وهمسنگ او باشد؟
خويلد پدر خديجه در مراسم عقد فرمود: اى معشر عرب! آسمان سايه نينداخته وزمين بر فراز خود حمل نكرده، كسى را كه از محمد برتر باشد همه گواه باشيد كه من او را به دامادى خود برگزيدم وبه اين پيوند مقدس مفتخر هستم.(41)
آنگاه حضرت خديجه سلام الله عليها اموال، اغنام، احشام، عطريات وجامه هاى فراوان در اختيار حضرت ابوطالب عليه السلام گذاشت تا وليمه عروسى را بر عهده بگيرد. حضرت ابوطالب عليه السلام سفره بسيار باشكوهى گسترد وسه روز تمام اهالى مكه وپيرامون آن را ميهمان كرد.(42) واين نخستين وليمه اى بود كه از سوى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله ترتيب داده شد.(43)
حضرت خديجه ساليان دراز بزرگ ترين كاروان تجارى قريش را در اختيار داشت وثروت كلانى از راه اين تجارت گسترده به دست آورده بود، همه را در اختيار پيامبر قرار داد تا به دلخواه آنها را هزينه كند.
علامه مامقانى گويد: به تواتر رسيده كه آيين مقدس اسلام جز با شمشير حضرت على عليه السلام وثروت حضرت خديجه سلام الله عليها برپا نشد.(44)
در اصالت رأى وصلابت انديشه حضرت خديجه همين بس كه مورخان گفته اند: پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در همه امور با حضرت خديجه سلام الله عليها مشورت مى كردند.(45)
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بر مسلمان شدن قريش ورهايى آنها از آتش قهر الهى بسيار علاقمند بود، هنگامى كه با عناد ولجاجت آنها مواجه مى شد، قلب شريفش پر از غم واندوه مى شد، چون به دودمان رسالت تشريف مى برد وبا حضرت خديجه راز دل مى گفت، حضرت خديجه با سخنان حكيمانه ونگاه هاى آرامش بخش خود، دل شريف آن حضرت را تسكين مى داد.(46)
در دوران سخت ومشقت بار محاصره اقتصادى آن حضرت در شِعب ابوطالب، ثروت فراوان حضرت خديجه در شكستن حصر اقتصادى بسيار مؤثر بود. در اين دوران، تبسم شادى آفرين آن بانوى نمونه، در زدودن آثار شكننده آن همه غم واندوه سهم فراوان داشت. اگرچه همواره خداى منان با عنايات بيكران خود پشتيبان پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله بود ولى چهره شاداب ونگاه هاى پرنشاط خديجه او را براى روزگار سختى كه در پيش رو داشت، مصمّم تر مى نمود.
حضرت خديجه براى پيامبر صلى الله عليه وآله دو پسر (قاسم وعبدالله) ويك دختر آورد؛ هردو پسرش در كودكى درگذشتند ولى دخترش كوثر جارى خلقت، مادر يازده امام نور، حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها مى باشد.
همه سيره نويسان اتفاق نظر دارند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله تنها از همسرش خديجه وماريه صاحب فرزند شد. ماريه قبيطه براى آن حضرت، «ابراهيم» را آورد كه در سه سالگى درگذشت.
پس از هنگامه بعثت نيز در تمام حوادث تلخ وشيرين در كنار او وشريك غم او بود، همواره نگران سلامتى او بود، غلامان وخدمتگزارانش را به جستجوى او مى فرستاد ودر مواردى شخصاً به جستجوى آن حضرت مى پرداخت ودر موارد خاصى آن حضرت را تا غار حرا همراهى مى كرد.(47)
يك بار كه با كوله بارى از مواد خوراكى راه صعب العبور جبل النور را پيموده، برفراز كوه صعود كرد، در غار حرا به محضر آن حضرت شرفياب شده، از خستگى راه دم فرو بسته، از سلامتى همسر گرامى اش خشنود ومسرور بود، پيك وحى نازل شده، از تلاش هاى بى دريغ او سپاس گفت.
ابولهب وهمسرش ام جميل خارهاى بيابان را جمع كرده بر سر راه پيامبر مى ريختند، حضرت خديجه غلامانش را مى فرستاد تا خارها را از مسير آن حضرت گردآورى كرده به دور بريزند.(48)
در مدت سه سال كه در شعب ابوطالب در محاصره اقتصادى بودند واجازه داد وستد به آنها داده نمى شد، اگر ثروت ودارايى حضرت خديجه نبود، شايد همه آنها از گرسنگى تلف مى شدند.
او مواد خوراكى را به وسيله برادرزاده اش حكيم بن حزام به چندين برابر قيمت تهيه مى كرد وبا دشوارى خاصى به شعب مى رسانيد تا سد جوع شود.(49)
25 سال تمام حضرت خديجه ستاره پرفروغ دودمان رسالت بود، نگاه هاى جاذب وغم زدايش تنها مايه تسلّى پيامبر رحمت در محيط خانه بود ولى هزار افسوس كه با ارتحال جانگدازش غم واندوه فراوانى به وسعت درياها وسنگينى كوه ها بر دل پيامبر فرو ريخت. اين حادثه جانگداز وفاجعه توان فرسا، در دهم رمضان دهمين سال بعثت، سه سال پيش از هجرت اتفاق افتاد.(50)
در حجون دفن شد، پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله در قبر او وارد شد وبه دست مبارك خود او را در قبر گذاشت. در آن هنگام هنوز نماز ميّت تشريع نشده بود. وفات حضرت خديجه سه ماه بعد از وفات حضرت ابوطالب اتفاق افتاد وپيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به شدت محزون شد.(51) فاصله اين دو حادثه غمبار را از سه روز تا سه ماه گفته اند.
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله آن سال را «عام الحُزن»؛ سال غم واندوه نام نهاد ودر واقع يك سال اعلام عزاى عمومى نمود.(52)
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله همواره مى فرمودند: تا هنگامى كه ابوطالب وخديجه زنده بودند، هرگز غم واندوهى بر من مستولى نشد.(53) خاطرات تلخ وشيرين ايام زندگى مشترك خديجه هرگز در بايگانى حافظه پيامبر كمرنگ نشد. او هرگز از خانه بيرون نمى رفت جز اين كه از خديجه ياد مى كرد وموجبات رشك وحسد همسران نوجوان فراهم مى شد وگاهى با طوفان اعتراض آنها مواجه مى شد، ولى با قاطعيت از خديجه حمايت مى كرد ومى فرمود: آرى خديجه اينگونه بود وخداى متعال نسل مرا از او قرار داد.(54) هنگامى كه گوسفندى در خانه پيامبر ذبح مى شد، براى دوستان خديجه از آن مى فرستادند.(55)
حضرت خديجه در آخرين لحظات زندگى وصايايى به شرح زير به پيامبر اكرم نمود:
1. براى او دعاى خير كند.
2. او را با دست خود در خاك قرار دهد.
3. پيش از دفن در قبر او وارد شود.
4. عبايى را كه به هنگام نزول وحى بردوش داشت، روى كفن او قرار دهد.(56)
حضرت خديجه كه همه اموال منقول وغير منقولش را به حبيب خود بخشيده بود، در مقابل فقط يك عبا مطالبه نمود وآن را مستقيماً طلب نكرد، بلكه به وسيله حضرت فاطمه سلام الله عليها تقاضا كرد.(57) آنگاه پيك وحى فرود آمد وكفن بهشتى از سوى پروردگار از بهشت آورد.
ام ايمن وام الفضل (همسر عباس) پيكر مطهر حضرت خديجه را شستشو دادند وبراى آخرين بار وداع كردند.(58)
پيامبر رحمت نخست با عباى خود او را كفن كرد، آنگاه كفن بهشتى را بر روى آن قرار داد. حضرت خديجه سلام الله عليها در آن لحظات آخر در مورد حضرت زهرا سلام الله عليها ابراز نگرانى كرد، اسماء بنت عميس تعهد نمود كه در شب زفاف او به جاى خديجه نقش مادرى ايفا كند.(59)
پيكر منور ومطهر خديجه طاهره سلام الله عليها در دامنه كوه (حجون) به خاك سپرده شد كه بيش از 14 قرن است همه ساله پذيراى ميليون ها زائر است كه در ايام حج وعمره به زيارت قبر مطهرش مى شتابند وبسيارى از مراجع عاليقدر شيعه مانند مرحوم آيت الله العظمى سيد محمد شيرازى قدس سره وآيت الله العظمى سيد صادق شيرازى دام ظله به استحباب زيارت قبر شريفش فتوا داده اند.(60)
در طول قرون واعصار گنبد وبارگاه باشكوهى برفراز قبر شريفش بود كه در سال 1344هـ توسط ددمنشان وهابى با خاك يكسان گرديد. پس از ارتحال حضرت خديجه، زهراى مرضيه سلام الله عليها پروانه وار دور شمع وجود پيامبر مى گرديد ومى پرسيد: پدر جان! مادرم كجاست؟(61) پيامبر اكرم با يادآورى جايگاه رفيع خديجه در بهشت برين دختر گرانمايه اش را تسلّى مى داد.(62)
امير بيان، پيشواى پروا پيشگان، مولاى متقيان عليه السلام در سوگ حضرت خديجه چكامه اى سروده ودر آن، فضايل ومناقب آن بانوى گرانمايه را برشمرده اند.(63)
پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله تشريفات ورود حضرت خديجه كبرى سلام الله عليها را به صحراى محشر چنين توصيف مى نمايد: هفتاد هزار فرشته در حالى كه پرچم هايى منقّش ومزيّن با جمله «الله اكبر» را در دست دارند، به استقبال او مى شتابند.(64)
حضرت خديجه در طول زندگى محسود بود، او رفت ودر جوار پروردگار مأوا گزيد ولى حسد حاسدان با ارتحال او پايان نيافت.
حضرت صديقه طاهره سلام الله عليها، در مورد يكى از همسران پيامبر مى گويد: هرگز اتفاق نيفتاد كه مرا ببيند وبه مادرم ناسزا نگويد.
از اين رهگذر در احاديث فراوان آمده است كه به هنگام ظهور حضرت بقيةالله ارواحنا فداه، خداى منان او را زنده مى سازد، حضرت مهدى عجّل الله تعالى فرجه الشريف بر او حد قذف جارى مى كند، كه به ماريه، مادر ابراهيم تهمت ناموسى زده بود وانتقام مادرش حضرت زهرا سلام الله عليها را از او مى گيرد.(65)
در صحيح بخارى از يكى از همسران پيامبر صلى الله عليه وآله روايت شده كه گفت:
من هرگز به احدى از همسران پيامبر همانند خديجه حسد نورزيدم، در حالى كه هرگز او را نديده بودم از بس كه پيامبر از او ياد مى كرد. گاهى مى گفتم: گويى به جز خديجه هيچ زنى در اين دنيا نبوده است؟!
وى مى افزايد: روزى به شدت بر خديجه حسد ورزيدم، به پيامبر گفتم: چقدر از خديجه سخن خواهى گفت، مگر خداى متعال بهتر از او را به تو ارزانى نكرده است؟
فرمود: به خدا سوگند، خداى متعال بهتر از او را به من روزى نكرده، او به من ايمان آورد هنگامى كه ديگران كفر ورزيدند، او همه ثروتش را در اختيار من نهاد، هنگامى كه ديگران دريغ كردند، خداى منان از او برايم فرزند روزى كرد واز ديگران روزى نكرد.(66)
پس از ارتحال خديجه كبرى سلام الله عليها منزل مسكونى اش به عنوان يكى از مشاهد مشرّفه، همه ساله مورد بازديد هزاران زائر مشتاق، الهام بخش حجاج بيت الله الحرام بود. ابن بطوطه جهانگرد نامى مى نويسد: از مشاهد مشرفه در نزديكى مسجدالحرام «قبّة الوحى» است وآن خانه ام المؤمنين خديجه مى باشد.(67)
شيخ انصارى قدس سره در مناسك حج خود مى نويسد: در مكه معظمه مستحب است كه حجاج خانه خدا به منزل حضرت خديجه شرفياب شوند.(68)
با كمال تأسف دست جنايت پيشه آل سعود اين «قبّة الوحى» را نيز همانند ديگر آثار اسلامى تخريب وبا خاك يكسان نموده است.
به اميد روزى كه فرزند برومندش ظهور كند وآن دست نيرومند الهى از آستين غيبت بيرون آيد وحقوق از دست رفته آل پيامبر را برگرداند وجايگاه رفيع خاندان وحى را براى همگان آشكار نمايد، ان شاء الله.
برگرفته از كتاب: سرچشمه كوثر امّ المؤمنين خديجه كبرى
نوشته: استاد على اكبر مهدى پور
[1] . ابن هشام، السيرة النوبية، ج 2، ص 8.
[2] . همان.
[3] . سيلاوى، الانوار الساطعه، ص10.
[4] . زيرا «قُصىّ» نياى چهارم و«لُؤىّ» نيامى هشتم پبامبر مى باشد.
[5] . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 228.
[6] . تفسير عياشى، ج2، ص 279 ـ صحيح بخارى، ج 5، ص 112.
[7] . شيخ طوسى، الأمالى، ص 175، مجلس 6، ح 46.
[8] . صحيح بخارى، ج 5، ص 112 ـ گنجى، كفاية الطالب، ص 359.
[9] . علامه مجلسى، بحار الانوار، ج 18، ص 243 ـ اربلى، كشف الغمه، ج 2، ص 72.
[10] . ذهبى، سِيَر اعلام النبلاء، ج 2، ص 82 ـ ابن حجر ، الاصابه، ج 4، ص 275.
[11] . ابن اثير، اُسْد الغابه، ج 5، ص 537.
[12] . ابن عبد البرّ، الاستيعاب، ج2، ص 720.
[13] . حاكم، مستدرك صحيحين، ج2، ص720.
[14] . بحرانى، العوالم، ج 11، ص 32.
[15] . محلاتى، رياحين الشريعة، ج 2، ص 206.
[16] . ابن هشام، السيرة النبوية، ج 1، ص 80.
[17] . علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 37، ص 63.
[18] . قاضى نعمان، شرح الاخبار، ج 3، ص 20.
[19] . ذهبى، سير اعلام النبلاء، ج 2، ص 109.
[20] . ابن حجر، فتح البارى، ج 7، ص 134.
[21] . سهيلى، الروض الانف، ج 1، ص 215.
[22] . ر.ك: نجاح طائى، يار غار، ص 61 ـ همو، صاحب الغار، ص 79.
[23] . همو، سيرة الامام اميرالمؤمنين، ج 7، ص 173.
[24] . بلاذرى، أنساب الأشراف، ج 1، ص 98.
[25] . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 160 ـ علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 22، ص 191 ـ رياحين الشريعة، ج 2، ص 269.
[26] . سيد محمد شيرازى، اُمّهات المؤمنين، ص 90.
[27] . طبرى، دلائل الإمامة، ص 151.
[28] . شيخ طوسى، الأمالى، ص 259، مجلس 10، ح 467.
[29] . علامه مجلسى، بحارالانوار، ج18، ص 232.
[30] . نسائى، خصائص اميرالمؤمنين، ص 45.
[31] . داستان تلقين فاطمه بنت اسد، گواه صدق اين حقيقت است كه از مردم عهد رسالت نيز پيرامون ولايت اميرمؤمنان پرس وجو مى شود.
[32] . مسعودى، اثبات الوصيّة، ص 144.
[33] . هيثمى، مجمع الزوائد، ج 9، ص 225.
[34] . مسعودى، اثبات الوصيّة، ص 144.
[35] . يعقوبى، التاريخ، ج 2، ص 28 ـ طبرانى، المعجم الكبير، ج 22، ص 376.
[36] . طبرى، دلائل الإمامة، ص 77.
[37] . علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 16، ص 57.
[38] . تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 16.
[39] . علامه مجلسى، بحارالانوار، ج 16، ص 59.
[40] . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 1، ص 41.
[41] . سيد عبدالرزاق مقرم، وفاة الزهراء، ص 7.
[42] . شيخ طوسى، من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 397.
[43] . عبد المنعم، ام المؤمنين خديجة، ص 40.
[44] . سبط بن جوزى، تذكرة الخواص، ص 314.
[45] . مامقانى، تنقيح المقال، ج 3، ص 77.
[46] . قاضى نعمان، شرح الأخبار، ج 3، ص 17.
[47] . ابن هشام، السيرة النبوية، ج 1، ص 219.
[48] . عبد المنعم، ام المؤمنين خديجة، ص 78.
[49] . ذهبى، سير اعلام النبلاء، ج 4، ص 235.
[50] . طبرى، دلائل الإمامة، ص 8.
[51] . شبراوى، الاتحاف بحبّ الاشراف، ص 128.
[52] . دُخَيل، ام البنين خديجه، ص 12 ـ نمازى، مستدرك سفينة، ج 3، ص 31.
[53] . اربلى، كشف الغمه، ج 1، ص 16 ـ محدث قمى، كُحل البصر، ص 55.
[54] . قاضى نعمان، شرح الأخبار، ج 3، ص 17.
[55] . صحيح بخارى، ج 5، ص 39.
[56] . ابن حجر، الإصابة، ج 4، ص 275.
[57] . سيلاوى، الأنوار الساطعه، ص 375.
[58] . شرهانى، حياة السيّدة خديجه، ص 282.
[59] . محلاتى، رباحين الشريعة، ج 2، ص 412.
[60] . آيت الله العظمى شيرازى، اُمّهات المعصومين، ص 95.
[61] . آيت الله سيد عبدالاعلى سبزوارى، مهذّب الاحكام، ج 14، ص 400.
[62] . تاريخ يعقوبى، ج 1، ص 354.
[63] . صحيح بخارى، ج 5، ص 112.
[64] . ابن شهر آشوب، مناقب آل ابى طالب، ج 4، ص 170.
[65] . بحرانى، حلية الابرار، (چاپ سنگى)، ج 2، ب 54.
[66] . ابن حجر، فتح البارى، ج 7، ص 137.
[67] . ذهبى، سِيَر أعلام النبلاء، ج 2، ص 110.
[68] . سيلاوى، الأنوار الساطعه، ص 299 ـ شيخ انصارى، مناسك الحج، ص 127.
خارق العاده و "وسوسه انگیز"بازی اینترنتی TRAVIAN |
نظرات شما عزیزان:
|